معنی پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن, معنی پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن, معنی /اdkاg lcbj tcm lcbj، [اd;dc sاoتj، تgrdjlcbj، /ا ;vاaتj, معنی اصطلاح پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن, معادل پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن, پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن چی میشه؟, پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن یعنی چی؟, پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن synonym, پایمال کردن فرو کردن، جایگیر ساختن، تلقینکردن، پا گذاشتن definition,